سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دی 90 - نهانخانه دل و دلبر
سفارش تبلیغ

نهانخانه دل و دلبر

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر...

امام حسن عسکری علیه السلام فرموده اند: علامات المومن خمس: صلاه احدی و خمسین و زیاره الاربعین والتختم فی

الیمین و تعفیر الجبین والجهر ببسم الله الرحمن الرحیم.

 علامات مومن پنج چیز است: 51 رکعت نمازگذاردن در هر شب و روز (17 رکعت نماز واجب و 34 رکعت نافله) و زیارت اربعین

و انگشتر در دست راست کردن و بر خاک سجده نمودن و بلند گفتن بسم الله الرحمن الرحیم.


نوشته شده در چهارشنبه 90/10/21ساعت 4:12 عصر توسط علی . فاطمه نظرات ( ) |

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر...

دلم خیلی گرفته است ... میدانم که شرایط دیدن این وبلاگ و نداره اما میخوام بگم خــــــــــــــدا نذر

سیدالشهدا(علیه السلام) کردمش ، نذار از دستش بدم ، چند روزیست که در اون سجده خاص

در مقابل ضریح جفتمون و در حال عرض ادب میبینم ....

یعنی میشود؟؟؟؟ خدایا بخواه که خواست شما کفایت امور ماست...

التماس دعای خیر ، یاعلی مدد


نوشته شده در سه شنبه 90/10/13ساعت 9:59 صبح توسط علی . فاطمه نظرات ( ) |

السلام علیک یا اباعبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

کارت دعوت ارباب


نزدیک عملیات رمضان بود.
همه آماده می شدند برا عملیات و معمولا کسی مرخصی نمی گرفت تا بعد از عملیات.
ولی یه جوون اومد و گفت اگه امکانش هست اجازه بده من برم شهرمون؟!
گفتم برا چی؟
گفت آخه عروسیمه و کارت هم پخش کردیم و خانواده مدام زنگ می زنن و می گن چرا نمیایی؟!
بهش اجازه دادم برگرده.
گفت:
ازم راضی هستی؟
گفتم :
آره. برو ولی مراسمت تموم شد یک هفته ای برگرد چون نیرو نیاز داریم.
خداحافظی کرد و راه افتاد.
عصر همون روز که بچه ها داشتن برا عملیات تجهیزات می گرفتن یکی رو دیدم کنار تانکر آب، داره وضو می گیره.
خیلی شبیه اون جوون بود.
رفتم جلوتر دیدم همونه.
تعجب کردم و پرسیدم مگه نرفتی برا عروسیت؟
گفت:
چرا؛ حتی تا نزدیک پلیس راه اهواز هم رسیدم ولی یه دفعه یادم اومد
که برا مجلس عروسی ام کارت دعوتی هم به اباعبدالله(ع) دادم
و ایشون رو هم دعوت کردم.
دیشب هم خواب دیدم مراسم عروسیم تو گودال قتلگاه برپاست
و امام حسین(ع) و حضرت زهرا(س) هم اومدن.
تا یاد این خواب افتادم دیگه نتونستم برم و برگشتم.
حالا هم اگه سالم برگشتم از عملیات، میرم برا عروسیم و گرنه که دعوت شده ام.

2523.jpg

همون شب گردانمون وارد عمل شد و به خط زد.
صبحی که داشتم بین مجروحها و شهدامون می گشتم چشمم به همون جوون خورد.
خوابـــش تعبیــر شده بود و اربابــش حسیـــــن(ع) دعوتـــش کـرده بـود...


نوشته شده در شنبه 90/10/10ساعت 9:11 صبح توسط علی . فاطمه نظرات ( ) |


Design By : Pichak