سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شهریور 89 - نهانخانه دل و دلبر
سفارش تبلیغ

نهانخانه دل و دلبر

بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم عجل لولیک الفرج والعافیة والنصر


سال نو تحصیلیتون مبارک

بوی ماه مهر ...... ماه مهربون
یادش بخیر مهر86 بود چه روزگاری داشتیم
توی این آغاز سال جدید تحصیلی بچه های بی بضاعت و یتیمان و هم یادی کنیم

شاید که دل آقامون شاد بشه از این احسان ...






اللهم أخرجنی من ظلمات الوهم
پروردگارا، ذهن مرا از پریشانی ها و تاریکی های وهم خارج کن
و أکرمنی بنور الفهم
و به نور فهم مرا گرامی بدار و در درک و فهمیدن مطالب یاری ام کن
اللهم افتح علینا أبواب رحمتک
پروردگارا، درب های رحمتت را به روی ما بگشای
و انشر علینا خزائن علومک
و از علومی که نزد توست ما را نیز بهره مند ساز
و گنج های دانشت را بر ما بگستران

برحمتک یا أرحم الراحمین
به امید رحمت تو ای مهربان ترین مهربانان

اللهم صل علی محمد و آل محمد
و عجل فرجهم و فرجنا بهم واحشرنا معهم
و أهلک أعدائهم أجمعین

نوشته شده در چهارشنبه 89/6/31ساعت 7:16 صبح توسط علی . فاطمه نظرات ( ) |

 
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم عجل لولیک الفرج والعافیة والنصر

برگرفته از وبلاگ
http://az25kilo.persianblog.ir/post/35 /


 "" تزریقات ""

با سلام ،                                                                           

سال 1361 بود که از طرف مسئول دژبانی سپاه مسئولیت بازداشتگاه دادستانی نیرو های مسلح رو عهده دارشدم این بازداشتگاه در ساختمانی مصادره شده در خیابان خالداسلامبلی (وزراء) قرار داشت و اتهام متهمین بازداشت شده از نوع اختلاس،ارتشاءو...بود عده ای از آنها مُجرِمیَتِشُون به اثبات رسیده و دوران محکومیتشون رو در بند عمومی سپری میکردند و عده اندکی هم دربند انفرادی ودر حال تکمیل پرونده توسط بازپرس مربوطه بودند.


مسئولیت حفاظت و حراست از دادستانی و متهمینِ نظامیِ در بازداشت، به عهده ما بود (دو نفردر روزهای فرد و دو نفردرروز های زوج به صورت شبانه روزو بنده هم به صورت اداری از ساعت 30/7 تا 5 بعدازظهردر اونجا{البته همه روزه ناچارمیشدم تا دیر وقت اونجاباشم}حضور داشتیم) حالا اگِه یکی از این متهمین مریض میشد باید یا خودمون به مداوای ابتدائی اقدام میکردیم و یا در مواقع ضروری که کاری ازما برنمی یُومدبا ماشینی که دراختیارمون بودمتهم رو برای
درمان به نزدیکترین درمانگاه یا بیمارستان میبردیم و این کار
ِبسیاردُشواری برای ما بود چون باید از متهم حفاظت کاملی صورت میگرفت تا
فرار نکنه و ما به دردسر بیوفتیم
لذا متهمینی که نیاز به تزریقات داشتند توسط آقا حبیب تزریق براشون اقدام میشد .یه روز آقاحبیب گفت تا کِی من باید تزریقات رو انجام بدم،چرا شما یاد نمیگیرید؟یه نظامی باید همه چیز رو بَلَد باشه حتی آمپول زدن رو! ما هم متقائد شدیم که باید یاد بگیریم آقا حبیب ابتدا مُتکائی رو براشت و مراحل انجام تزریقات رو به ما آموزش داد .چند روز بعد یکی از زندانیها ی بند عمومی تقاضای زدن آمپولش رو کرد. به آقا حبیب گفتم اما اون گفت من نمی زنم باید یکی از شما دونفر(من و شریفی) بزنید .هر دوی ما امتناع کردیم ،آقاحبیب هم گفت من نمیزنم یا بایدخودتون براش بزنید یا ببریدِش به درمانگاه ! با اصرار اون و شریفی قرارشد من آمپول رو بزنم. آقا حبیب گفت من داروی اون رو داخل سُرَنگ میکِشم ،بعد تو به همون روشی که گفتم بزن.متهمی که تزریقات داشت رو از بند خارج کردیم وآوردیم به دفترمون!این متهم چاق بود وحدود 90 کیلو وزن داشت آقا حبیب سُرَنگ رو(اونهم پنی سیلین!!!) آماده کرد و داد به من و کُلی هم از من تعریف و تمجید کرد ! همینکه سُرَنگ رو به باسَنِ اون فرو کردم نمیدونم چی شد که سُرَنگ رو رهاکردم این بنده خداهم چون چاق بود این سُرَنگ روی باسَنِش شروع کرد به تِکُون خوردن!!! یه صحنه خنده داری شده بود آقا حبیب مرتب به من اشاره میکرد که ادامه بده تا متوجه نشده!من هم هاج و واج مونده بودم که چه کار کنم ،خلاصه تا به خودم اومدم و سُرَنگ رو خالی کردم خِیس عَرق شده بودم که نَکُنِه این زندونی معترض بشه و... بعد از انجام تزریقات زندونی رو به داخل بند هدایت کردیم و کلی خندیدیم فردای اون روز دوباره همون زندونی اومد و گفت آمپول من رو بزنید جالبه که میگفت آقای عزیزی بزنه! (اسم این زندونی که یادم نیست امیدوارم حلالمون کنه)ما هم زدیم و تَرسِمُون از بین رفت ...


نوشته شده در سه شنبه 89/6/30ساعت 12:39 عصر توسط علی . فاطمه نظرات ( ) |

بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم عجل لولیک الفرج والعافیة والنصر...

4 نفر بودیم؛ من و برادرم حمید، مجتبی
امینی و خدامراد امینی.قایق سوراخی داشتیم. وقتی به آب می انداختیم، یکی
باید مدام آن را باد می‌کرد و گرنه غرق می‌شد. شب آن را به آب انداختیم و
سوار شدیم. آن سوی رودخانه باد آن را خالی کرده آن را زیر گل و لای کنار
رودخانه پنهان کردیم.


کارمان این بود که در جاهایی که رفت و آمد
عراقی ها بیشتر بود مین بگذاریم یا زیر
شعارهایی که روی دیوار می‌نوشتند
در جواب شعاری بنویسیم. اگر موتور یا خودرویی می‌دیدیم از آن برای کاشت تله
های انفجاری استفاده می‌کردیم.

کارمان که تمام شد، ظهر شده بود. غذایمان کنسروهای لوبیای مربوط به سال 1970 ارتش بود.خیلی بد مزه و بدبو بود.

مجتبی امینی گفت: من که این رو نمی‌خورم.

گفتم:شوخی نکن چاره ای نیست باید همین رو بخوری.

گفت: نه بامن بیاین من می رم غذای عراقی ها را می‌آرم.

کنار ریل راه‌آهن خرمشهر، جایی که ریل پیچ
داشت، خانه‌ای بود که سروصدای بیش از صدتا عراقی از این خانه می‌آمد، با
صدای بلند عربی صحبت می‌کردند. پشت ریل که مسلط بود به در خانه، سنگر
گرفتیم.

مجتبی تفنگش را روبه جلو گرفت، به حالت
تهاجمی و مستقیم رفت داخل خانه. گفتیم الان سروصدای عراقی ها بلند می‌شود
وبیرون می‌ریزند. چند تا مین جلوی در خانه کار گذاشتیم. وقتی عراقی ها پشت
سرش بیرون می‌امدند، تعدادی از آنها می‌رفتند روی مین، بقیه هم دقایقی
می‌ترسیدند بیایند بیرون و ما فرصت فرار پیدا می‌کردیم. یکدفعه دیدم مجتبی
تفنگش را انداخت روی دوشش، قابلمه غذا را برداشته و از خانه بیرون آمد.
دویدم جلو، دستش را گرفتم که روی مین نرود. قابلمه غذا را برداشتیم و رفتیم
آن طرف‌تر نشستیم. یک آبگوشت سیر داخل خرمشهر خوردیم.




راوی: سرتیپ پاسدار حاج حسین دقیقی

منبع: روزنامه همشهری

http://www.sajed.ir/new/
نوشته شده در دوشنبه 89/6/29ساعت 8:31 صبح توسط علی . فاطمه نظرات ( ) |

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیة والنصر



حکم اعدام و قتل سلمان رشدى، به مسلمانان جهان‏


بسمه تعالى‏
إنا للَّه و إنا إلیه راجعون‏
به
اطلاع مسلمانان غیور سراسر جهان مى‏رسانم مؤلف کتاب «آیات شیطانى» که علیه
اسلام و پیامبر و قرآن، تنظیم و چاپ و منتشر شده است، همچنین ناشرین مطلع
از محتواى آن، محکوم به اعدام مى‏باشند. از مسلمانان غیور مى‏خواهم تا در
هر نقطه که آنان را یافتند، سریعاً آنها را اعدام نمایند تا دیگر کسى جرأت
نکند به مقدسات مسلمین توهین نماید و هر کس در این راه کشته شود، شهید است
ان شاء اللَّه. ضمناً اگر کسى دسترسى به مؤلف کتاب دارد ولى خود قدرت اعدام
او را ندارد، او را به مردم معرفى نماید تا به جزاى اعمالش برسد.
و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.
روح اللَّه الموسوی الخمینى‏

صحیفه امام، ج‏21، ص: 263   
زمان: 25 بهمن 1367/ 7 رجب 1409
مکان: تهران، جماران‏
مخاطب: مسلمانان جهان‏



اطلاعیه دفتر امام در وجوب قتل سلمان رشدى و عدم امکان توبه


بسمه تعالى‏ 
رسانه‏‌هاى
گروهى استعمارى خارجى به دروغ به مسئولین نظام جمهورى اسلامى نسبت مى‏دهند
که اگر نویسنده کتاب آیات شیطانى توبه کند حکم اعدام درباره او لغو
مى‏گردد. امام خمینى- مدّ ظلّه- فرمودند: این موضوع صد در صد تکذیب
مى‏گردد. سلمان رشدى اگر توبه کند و زاهد زمان هم گردد، بر هر مسلمان واجب
است با جان و مال تمامى همّ خود را به کار گیرد تا او را به دَرک واصل
گرداند. 
حضرت امام اضافه کردند:
اگر غیر مسلمانى از مکان او مطلع
گردد و قدرت این را داشته باشد تا سریعتر از مسلمانان او را اعدام کند، بر
مسلمانان واجب است آنچه را که در قبال این عمل مى‏خواهد به عنوان جایزه و
یا مزد عمل به او بپردازند.


صحیفه امام، ج‏21، ص: 268
زمان: 29 بهمن 1367/ 11 رجب 1409
مکان: تهران، جماران‏
مخاطب: ملت مسلمان ایران و مسلمانان جهان‏


منبع:

http://yaran-h88.blogfa.com/
نوشته شده در یکشنبه 89/6/28ساعت 12:8 عصر توسط علی . فاطمه نظرات ( ) |

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیة والنصر

اسرار نماز در کلام امیر مؤمنان علی علیه السلام


جابر بن عبدالله انصارى گوید:

روزى
به همراه مولاى متّقیان، امام على علیه السلام بودم، شخصى را دیدیم که
مشغول نماز است،

حضرت به او خطاب کرد و فرمود: آیا معنا و مفهوم نماز را
مى‌دانى که چگونه و براى چه مى‌باشد؟

اظهار داشت: آیا براى نماز مفهومى غیر از عبادت هم هست؟

حضرت
فرمود: آرى، به حقّ آن کسى که محمّد صلّى الله علیه و آله را به نبوّت
مبعوث گردانید،

نماز داراى تأویل و مفهومى است که تمام معناى عبودیّت در آن
خواهد بود.

آن شخص عرض کرد: پس مرا تعلیم فرما.

امام فرمود: معنا و مفهوم اولین تکبیر آن است که خداوند، سبحان و منزّه است از این که داراى قیام و قعود باشد.

دومین تکبیر یعنى؛ خداوند موصوف به حرکت و سکون نمى‌باشد.

سومین تکبیر یعنى؛ نمى‌توان خداوند را به جسمى تشبیه کرد.

چهارمین تکبیر یعنى؛ چیزى بر خداوند عارض نمى‌شود.

پنجمین تکبیر مفهومش آن است که خداوند، نه محلّ خاصى دارد و نه چیزى در او حلول مى‌کند.

ششمین تکبیر معنایش این است که زوال و انتقال و نیز تغییر و تحوّل براى خداوند مفهومى ندارد.

و هفتمین تکبیر یعنى؛ بدان که خداوند سبحان همچون دیگر اجسام، داراى أبعاد و جوارح نیست.

سپس در ادامه فرمایش خود فرمود:

معناى رکوع آن است که مى‌گویى: خداوندا! من به تو ایمان آورده‌ام و از آن دست بر نمى‌دارم، گرچه گردنم زده شود.

و چون سر از رکوع بر مى‌دارى و
مى‌گوئى: «سَمِعَ اللهُ لِمَنْ حَمِدَهُ الحَمْدلله ربّ العالمین»

یعنى؛
خداوندا! تو مرا از عدم به وجود آورده‌اى و من چیزى نبوده و نیستم، پس هستى
مطلق تویى.

و هنگامى که سر بر سجده فرود آورى، گویى: خداوندا! مرا از خاک آفریده‌اى؛ و سر بلند کردن از سجده یعنى؛ مرا از خاک خارج گردانده‌اى.

و همین که دومین بار سر بر سجده گذارى یعنى؛ خداوندا! تو مرا در درون خاک بر مى‌گردانى؛

و چون سر بلند کنى گویى: و مرا از درون همین خاک در روز قیامت براى بررسى اعمال خارج مى‌گردانى.

و مفهوم تشهّد، تجدید عهد و میثاق و اعتقاد به وحدانیّت خداوند؛ و نیز شهادت بر نبوّت حضرت رسول و ولایت اهل‌بیت او علیهم صلوات الله مى‌باشد.

و معناى سلام، ترحّم و سلامتى از طرف خداوند بر بنده نمازگزار است، که در واقع ایمنى از عذاب قیامت باشد.


منبع:

مستدرک الوسائل، ج 4، ص 105، ح 5/ بحار الانوار:، ج 84، ص 253، ح 38.

سایت تبیان


نوشته شده در شنبه 89/6/27ساعت 9:48 صبح توسط علی . فاطمه نظرات ( ) |

بسم الله الرحمن الرحیم
خدایا با چه زبانی باید برای تعجیل در فرج مولانا صاحب الزمان (عج) دعا کرد کاش میدانستیم...

اللهم عجل لویک الفرج والعافیة والنصر

بحق مظلومیت امیرالمؤمنین علیه السلام سریعاً یا الله


عصام العماد بابرشمردن نقاط عطف تاریخ اسلام گفت:وهابیون قصد دارند با
زیرسؤال بردن امام زمان(عج) درمیان روشنفکران کشورهای عربی جاپیدا کنند.

 عصام العماد محقق و اسلام شناس برجسته تاریخ
اسلام در نشستی با اساتید و دانشجویان دانشگاه مازندران با اشاره مشکلات
به وجود آمده توسط وهابیت گفت: در زمان معاصر وهابیت در چهار محور مشکلاتی
را برای جان اسلام به وجود آورده است. محور اول، مسأله خلافت حضرت علی(ع)
است و وهابیون موضوع غدیر را افسانه می‌دانند و سعی می‌کنند شکافی در شیعه و
حتی اهل سنت ایجاد کنند.

وی افزود: با تحقیقاتی که در انقلاب‌های
شوروی و جمال عبدالناصر در مصر و دیگر انقلاب‌ها انجام دادم به این نتیجه
رسیدم که همیشه حمله آنها به خانه رهبران این کشورها بوده است. من از این
مطلب دریافتم که علی(ع) رهبر بعد از رسول(ص) است و نباید غدیر را افسانه
پنداشت.

محقق برجسته تاریخ اسلام با بیان این‌که محور دوم ایجاد
مشکلات مسأله قیام امام حسین و عاشور است گفت: وهابیون اعتقاد دارند که
قیام امام حسین(ع) قیام علیه امام زمان عصر خود؛ یعنی امیرالمؤمنین یزید
بوده است.

عصام العماد در ادامه با سومین محور مشکل توسط وهابیت
اشاره کرد اظهار کرد: زیارت و توسل به ائمه در وهابیت شرک محسوب می‌شود و
این موضوع محور سوم ایجاد مشکل توسط وهابیت است.




وی با اشاره به این مطلب که اولین
مبحث توحید در کتاب‌های عالمان شیعه و سنی، علم خداوند است ادامه داد: طارق
سویلان یکی از رهبران وهابی می‌گوید که صدها بار قرآن را خواندم و هرگاه
به آیه مودت می‌رسم احساس شرمندگی نسبت به رسول اکرم(ص) می‌کنم.

وی
با اشاره به این مطلب که بزرگترین حملات انتحاری وهابی‌ها در قبرستان
انجام می‌گیرد، تصریح کرد: مسأله قابل توجه در توحید وهابیت زیارت نکردن
قبور و استغاثه نکردن به قبور است.

این اسلام شناس برجسته ادامه
داد: زمانی که وهابی بودم آخرین مسأله‌ایی که به آن اعتقاد پیدا کردم،
مهدویت بود. مهدویت آخرین عامل مشکل‌ساز وهابیون است و آنها توانستند با
زیر سؤال بردن امام زمان(عج) در میان روشنفکران بعضی کشورهای عربی جا پیدا
کنند.



آدرس چند تا تصویر از این جنایات و برای +18 ساله ها میزارم امیدوارم که یاد سید الشهدا (ع)

افتادید صلواتی با وعجل فرجهم برای تعجیل در ظهور مولانا صاحب الزمان (عج) بفرستید...


http://www.gerdab.epage.ir/images/gerdab/gallery/e2232618fc569c254af9332957a6f382/FullPic/2009-08-23_05.45.16_1151926490.jpg

http://www.gerdab.epage.ir/images/gerdab/gallery/e2232618fc569c254af9332957a6f382/FullPic/2009-08-25_04.12.07_1148581583.jpg

http://www.3noqte.com/main/images/stories/omid/1.jpg
توزیع کتب فرقه ضاله وهابیت در مشهد
فرقه ضاله وهابیت
همزمان با ماه مبارک رمضان فعالیت خود را تشدید کرده و ضمن فرستادن مبلغین
خود، کتاب‌هایی را به صورت گسترده برای تبلیغ این فرقه در سطح برخی
استان‌ها به خصوص شهرهای مذهبی از جمله مشهد و قم توزیع کرده است.
 

به گزارش گرداب به نقل از آتی نیوز، رهبران فرقه ضاله وهابیت در ماه رمضان فعالیت خود را
به شدت افزایش داده‌اند و در همین راستا کتاب‌هایی را در شهرهای مذهبی به
منظور انحراف جوانان از مبانی اسلامی توزیع کرده اند.
فرقه ضاله
وهابیت همزمان با ماه مبارک رمضان ضمن فرستادن مبلغین خود، کتاب‌هایی را به
صورت گسترده برای تبلیغ این فرقه در سطح برخی استان‌ها به خصوص شهرهای
مذهبی از جمله مشهد و قم توزیع کرده است.
بنا بر اخبار رسیده،
تاکنون تعداد 24 مورد کتاب در این خصوص شناسایی شده که لازم است وزارت
فرهنگ و ارشاد اسلامی در این عرصه نظارت بیشتری داشته باشد.
این کتابها ضمن ترویج فرقه ضاله وهابیت با ایجاد شبهات در بین جوانان سعی می‌کنند این طیف از جامعه را جذب کنند.

منبع : خبرگزاری شبستان
سایت مهدی نیوز

سایت گرداب

نوشته شده در پنج شنبه 89/6/25ساعت 11:0 صبح توسط علی . فاطمه نظرات ( ) |

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیة والنصر

یکی از علما در این ایام که قرآن را میسوزانند، به مردم سفارش فرمودند که سوره حشر تلاوت کنید



فضیلت تلاوت سوره حشر
برای این سوره فضیلت بسیار گفته شده از
جمله در حدیثی از پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله آمده است :«من قرأ سوره
الحشر لم یبق جنه ولا نار ولا عرش ولاکرسی ولاحجاب ولاالسموات السبع
والهوام والریاح والطیر و الشجر والدواب والشمس والقمر والملائکه الا صلوا
علیه واستغفروا له وان مات من یومه او لیلته مات شهیدا»:
«هر کس سوره
حشر را بخواند تمام بهشت و دوزخ و عرش وکرسی وحجاب و آسمانها وزمینهای
هفتگانه وحشرات وبادها وپرندگان ودرختان وجنبندگان وخورشید و ماه و
فرشتگان همگی برای اورحمت می فرستند و برای او استغفار میکنند واگر در آن
روز یا در آن شب بمیرد شهید مرده است».
و در حدیث دیگری از امام صادق
علیه السلام می خوانیم «من قرأ اذا امسی الرحمن والحشر وکل الله بداره
ملکا شاهرا سیفه حتی یصبح»: هرکس سوره الرحمن وحشر را به هنگام غروب بخواند
خداوند فرشته ای را با شمشیر برهنه مأمور حفاظت خانه او می کند.
اینها همه آثار اندیشه و تأمل در محتوای سوره میباشد که از قرائت آن ناشی میشود.

ثواب خواند چهل بار سوره حشر از امام صادق (ع) نقل شده است که هر کس سوره حشر را جهت برآورده شدن حوائج و مهمات بزرگ عظیم چهل روز ، روزی یک بار بخواند حاجت او برآورده می شود و اگر یک روز فوت شود، باید از سر گیرد و نوشته اند که هر کس تا چهل دور مداومت کند مستجاب الدعوة گردد. 

منابع:
http://porseman.org/q/show.aspx?id=176148
http://gol12.mihanblog.com/post/103


نوشته شده در سه شنبه 89/6/23ساعت 2:48 عصر توسط علی . فاطمه نظرات ( ) |

بسم رب شهدا



پای صحبت همسر شهید همت

حتما باید بروی؛همین الان!

ته قلبم فکر نمی کردم حاجی شهید شود. چرا دروغ
بگویم؟فکر می کردم دعاهای من سد راه او می شود. گاهی که از راه می‌رسید
–دست خودم نبود-می‌نشستم و نیم ساعت بی‌وقفه گریه می‌کردم . حاجی
می‌گفت«ناراحتی من میروم جبهه »می گفتم «نه،!اگر دلم تنگ می‌شود به خاطر
این بود،دلم برایت تنگ نمی شد. همین خوبی‌های توست که مرا بی‌قرار می‌کند.

ظاهرا همه بسیجی ها هم همین احساس را نسبت به حاجی
داشتند . خودش چیزی نمی‌گفت اما دفترچه یادداشتی بود که من میدیدم همیشه
زیر بغل حاجی است و هر جا می‌رود آن را با خودش می‌برد. یک روز غروت که
حاجی آمده بود به من و مهدی سر بزند-هنوز اندیمشک بودیم-خیلی اصرار کردم
بماند و حاجی قبول نمی‌کرد. در همان حین از نگهبانی مجتمع آمدندگفتند حاجی
تلفن فوری دارد. ایشان لباس پوشید،رفت و دفترچه را جاگذاشت. تابرگردد،من بی
کار بودم ،دفترچه را باز کردم چند نامه داخلش بودکه بچه های لشکر برای او
نوشته بودند. یکی‌شان نوشته بود«من سر پل صراط جلو تو را می‌گیرم. سه ماه
است توی سنگرم نشسته‌ام به عشق رویت روی تو...»نامه‌های دیگر هم شبیه این .
وقتی حاجی برگشت گفتم«تو همین الان باید بروی!»گفت«نه. رفتم اتفاقا تلفن
از طرف بچه های خودمان بود،بهشان گفتم امشب نمی‌آیم.»گفتم «نه،حتماباید
بروی ،همین الان!»حاجی شروع کرد مسخره کردن من که «ما بالاخره نفهمیدیم
بمانیم یا برویم؟ چه کنم؟‌تو چه می‌خواهی؟گفتم«راستش من این نامه ها را
خواندم. »

حاجی ناراحت شد،گفت«اینها اسراری است بین من و بچه
ها،نمی خواستم اینها را بفهمی.»بعد سر تکان داد،گفت«تو فکر نکن من این قدر
آدم بالیاقتی هستم .این بزرگی خود بچه‌هاست. من یک گناهی به درگاه خدا
کرده‌ام که باید با محبت این‌ها عذاب پس بدهم.»گریه‌اش گرفت،گفت«وگرنه ؛من
کی‌ام که این ها برایم نامه بنویسند؟»خیلی رقت قلب داشت و من فکر میکنم این
از ایمان زیاد او بود.

حاجی برای رفتنش دعا می‌کرد ، من برای ماندنش. قبل
از عملیات خیبر آمد به من و بچه ها سربزند. خانه ما در اسلام آباد خرابی
پیداکرده بود و من رفته بودم خانه حاج محمد عبادیان –که بعدهاشهید شد. حاجی
که آمدند دنبالم ،من در راه برایش شرح و تفصیل دادم که خانه این طور شده
،بنایی کرده‌اند و الان نمی‌شود آنجا ماندو اما حاجی وقتی کلید انداخت و در
را بازکرد جا خورد،گفت»خانه چرا به این حال و روز افتاده؟»

انگارهیچ کدام از حرف های مرا نشنیده بود. خانم
حاج عباس کریمی خیلی اصرار کرد آن شب برویم منزل آنها. حاجی قبول
نکرد،گفت«دوست دارم خانه خودمان باشیم.»رفتیم داخل خانه. وقتی کلید برق
رازد و تو صورتش نگاه‌کردم،دیدم پیر شده . حاجی باآن که بیست و هشت سال
داشت همه فکر می‌کردند جوان بیست و دو ساله‌است، حتی کمتر،اماآن شب من
اولین بار دیدم گوشه چشم‌هایش چروک افتاده،روی پیشانی‌اش هم. همان جا زدم
زیر گریه گفتم «چه به سرت آمده؟ چرا این شکلی شده‌ای؟» حاجی خندید،گفت«فعلا
این حرف ها را بگذار کنار که من امشب یواشکی آمده‌ام خانه. اگر فلانی
بفهمد،کله‌ام را می‌کند!»و دستش را مثل چاقو روی گلویش کشید. بعد گفت«بیا
بنشین این جا،با تو حرف دارم.»نشستم. گفت«تو می‌دانی من الان چی دیدم؟»گفتم
«نه!»گفت«من جدایی مان را دیدم. »به شوخی گفتم «تو داری مثل بچه ها حرف می
زنی!»گفت«نه،تاریخ را ببین. خداهیچ وقت نخواسته عشاق ،آنهایی که خیلی به
هم دل بسته‌اند،با هم بمانند»من دل نمی‌دادم به حرف‌های او ،و جدی
نمی‌گرفتم ،گفتم «حالا ما لیلی و مجنونیم؟»حاجی عصبانی شد،گفت«من هر وقت
آمدم یک حرف جدی بزنم تو شوخی کن!من امشب می‌خواهم با تو حرف بزنم . در این
مدت زندگی مشترکمان یا خانه مادرت بودی یا خانه پدری من،نمی‌خواهم بعد از
من هم این طور سرگردانی بکشی. به برادرم می‌گویم خانه شهرضا را آماده
کند،موکت کند که تو و بچه‌ها بعداز من پا روی زمین یخ  نگذارید،راحت
باشید»بعد من ناراحت شدم ،گفتم «تو به من گفتی دانشگاه را ول کن تا با هم
برویم لبنان،حالا...»حاجی انگار تازه فهمید دارد چقدر حرف رفتن می
زند،گفت«نه ،این طورها که نیست ،من دارم محکم کاری می‌کنم،همین.»

فرداصبح،راننده بادو ساعت تاخیرآمد دنبالش
،گفت«ماشین خراب است باید ببرم تعمیر.»حاجی خیلی عصبانی شد ،داد زد«برادر
من ،مگر تو نمی دانی آن بچه های زبان بسته تو منطقه معطل ما هستند. من
نباید اینها راچشم به راه می‌گذاشتم.»از این طرف ،من خوشحال بودم که راننده
تا برود ماشین را تعمیر کند حاجی یکی دو ساعت بیشتر می‌ماند.با هم برگشتیم
خانه. اما من دیدم این حاجی با حاجی دفعات قبل فرق می‌کند. همیشه می
گفت«تنها چیزی که مانع شهادت من می‌شود وابستگی‌ام به شماهاست. روزی که
مساله شما را برای خودم حل کنم مطمئن باش آن وقت،وقت رفتن من است.»

 


نوشته شده در سه شنبه 89/6/23ساعت 11:58 صبح توسط علی . فاطمه نظرات ( ) |

بسم الله الرحمن الرحیم
 اللهم عجل لولیک الفرج والعافیة والنصر
آقا به خاطر قرآن ظهور کن...



طی اقدامی هماهنگ و از پیش طراحی شده،قرآن کریم در آمریکا به آتش کشیده شد: بررسی‌ها نشان می‌دهد که در چندین ایالت از
ایالت‌های آمریکا نسخه‌هایی از قرآن کریم،‌ از سوی افراد تندرو به آتش
کشیده شد و این در حالی بود که پلیس نظاره‌گر این وقایع بود.به گزارش سرویس بین‌الملل شبکه ایران به نقل از شبکه
تلویزیونی روسیا الیوم، ریما ابو حمدیه خبرنگار روسیا الیوم اظهار داشت:
حدود شش نفر از افراد تندرو ساعات پایان روز گذشته در مقابل کاخ سفید تجمع
کرده بودند و رئیس این گروه یک نسخه از قرآن کریم را به آتش کشید.وی
افزود: یک نفر دیگر از یک گروه تندروی دیگر آیاتی از قران کریم را خواند که
به گمان وی این آیات به نفرت علیه مسیحیان و یهودیان اشاره دارد. این فرد
ضمناً‌ آیات ترجمه شده به انگلیسی را پاره کرد.خبرنگار روسیا الیوم با
بیان اینکه پلیس آمریکا نیز فقط نظاره‌گر این دو حادثه بود و هیچ کاری
انجام نداد، بیان داشت: بسیاری از رسانه‌های آمریکایی به این حادثه
نپرداختند زیرا فقط 20 خبرنگار در مکان این دو حادثه حضور داشتند و تنها
شماری از گردشگران نظاره‌گر این صحنه‌ها بودند.ابوحمدیه با بیان
اینکه در ایالت کانزاس نیز یک کلیسا اعلام کرد که روز جدیدی را برای به آتش
کشیدن قرآن کریم مشخص خواهد کرد، افزود: این کلیسا به افراط‌گرایی شهرت و
در فهرست کلیساهای تندروی آمریکایی قرار دارد و پلیس آمریکا همواره این
کلیسا را زیر نظر دارد. این کلیسا همچنین به مخالفت با یهودیان و برخی
طوایف مسیحی افتخار می‌کند.خبرنگار روسیا الیوم درباره واکنش‌ها نسبت
به این موضوع در آمریکا خاطرنشان کرد: دولت آمریکا رسماً اعلام کرده است
این کار بر روند عملیات نظامی و جان آمریکایی‌ها در خارج تاثیر خواهد
گذاشت.همچنین پایگاه خبری "زی‌نیوز" نیز در این باره اعلام کر: صدها
نفر موافق و همچنین مخالف ساخت مرکز اسلامی نیویورک در نزدیکی محل حادثه
یازده سپتامبر، حتی ساعت‌ها پس از پایان مراسم این روز در نیویورک، واشنگتن
و پنسیلوانیا تجمع کرده بودند. اگرچه این تجمع‌ها بدون درگیری و خشونت
صورت گرفت اما دست‌کم در 3 مکان مختلف در منهتن، به قرآن اهانت شد. در شهر
"تنسی " دو کشیش پروتستان که با هیچ کلیسای مهمی در آمریکا در ارتباط
نبودند، دو نسخه از قرآن را به آتش کشیدند. علاوه براین، یک نفر نیز که
در محل ساخت مرکز اسلامی در میان تجمع‌کنندگان بود، صفحات یک نسخه از قرآن
را پاره کرد و برگ‌های آن را به آتش کشید. همچنین مرد دیگری نیز صفحات
قرآنی را پاره می‌کرد و با آن‌ها حرکات توهین آمیز انجام می‌داد.



منابع:
سایت دوئل
http://www.inn.ir/newsdetail.aspx?id=52769

نوشته شده در دوشنبه 89/6/22ساعت 9:15 صبح توسط علی . فاطمه نظرات ( ) |

بسم الله الرحمن الرحیم




اللهم عجل لولیک الفرج والعافیة والنصر

اللهم الجعلنا من خیر انصاره واعوانه واشیاعه والذابین عنه والمسارعین

الیه فی قضاء حوائجه والممتثلین لاوامره والمحامین عنه

والسابقین الی اراده والمستشهیدن بین یدیه


  آقا سید جمال گلپایگانی قدس سرّه به آقا زاده ی خود می فرمود : اگر نماز شب نخوانی ، عاقت می کنم !

 می
بینید برای ترک مستحب ، فرزندش را عاقّ می کند . ایشان با این کار در
حقیقت آتیه ی فرزندش را تامین می کرده است ، زیرا هر راهی جز آن ، چه مال و
چه زمین و ملک و گوسفند و دام و .... شکست پذیر است .

 
در تعبّدیات ، کوه کندن و کار طاقت فرسا از ما نخواسته اند ، سخت ترینش
نماز شب خواندن است ، که در حقیقت ، تغییر وقت خواب است نه اصل بی خوابی .

       نکته های ناب از آیت الله العظمی بهجت ـ رضا باقی زاده

منبع:

http://www.tavaneh-eshgh.blogfa.com/
نوشته شده در یکشنبه 89/6/21ساعت 10:9 صبح توسط علی . فاطمه نظرات ( ) |

   1   2   3   4      >

Design By : Pichak