سفارش تبلیغ
صبا ویژن
علی . فاطمه - نهانخانه دل و دلبر
سفارش تبلیغ

نهانخانه دل و دلبر

دعاى روز بیست و یکم ماه مبارک رمضان

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهمّ
اجْعَلْ لی فیهِ الى مَرْضاتِکَ دلیلاً ولا تَجْعَل للشّیْطان فیهِ علیّ
سَبیلاً

واجْعَلِ الجَنّةِ لی منْزِلاً ومَقیلاً یا قاضی حَوائِجَ
الطّالِبین.

خدایا قرار بده برایم در آن به سوى خوشنودىهایت
راهنمایى و قرار مده شیطان را در آن بر من راهى

وقرار بده بهشت را برایم
منزل وآسایـشگاه اى برآورنده حاجتهاى جویندگان


نوشته شده در چهارشنبه 89/6/10ساعت 9:0 صبح توسط علی . فاطمه نظرات ( ) |

دعاى روز بیستم ماه مبارک رمضان

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهمّ
افْتَحْ لی فیهِ أبوابَ الجِنانِ واغْلِقْ عَنّی فیهِ أبوابَ النّیرانِ

وَوَفّقْنی فیهِ لِتِلاوَةِ القرآنِ یا مُنَزّلِ السّکینةِ فی قُلوبِ
المؤمِنین.

خدایا بگشا برایم در آن درهاى بهشت وببند برایم درهاى
آتش دوزخ را

و توفیقم ده در آن براى تلاوت قرآن اى نازل کننده آرامش در
دلهاى مؤمنان.


نوشته شده در سه شنبه 89/6/9ساعت 11:37 صبح توسط علی . فاطمه نظرات ( ) |


بسم رب علی (ع)

السلام علیک یا اسد الله الغالب یا علی ابن ابیطالب



مدتها بود که امیرمومنان از سست عنصری و پیمان شکنی دلشکسته بود.
می گفت هم شما از من خسته شده اید و هم من از شما! حالا دیگرسال های زیادی از
هجرت پیامبر گذشته بود و محاسن علی ازهمیشه سفیدتر و نورانی تر گشته بود.این
ماه رمضان حال و هوای دیگری داشت. به یتیمان و بینوایان کلمات رمزآلودی
درباره وصل و هجران می گفت که دل آنان را می لرزاند. نسبت به فرزندانش هم
همین طور! شبها را میان آنان تقسیم کرده و هر شب میهمان یکی از آنها بود.

دخترش می گوید، چون شب نوزدهم ماه رمضان رسید پدرم برای افطار به خانه ما آمد و
ابتدا به نماز ایستاد. من براى افطار او طَبَقى آوردم که دو قرص نان جو با
کاسه اى از شیر و مقدارى از نمک در آن بود. چون از نماز فارغ شد، به آن طبق
نگریست و گریست و فرمود: اى دختر! براى من در یک طَبَق دو نانخورش ‍ 
حاضِر کرده اى؟! مگر نمى دانى که من از برادر و پسر عموی خود رسول خدا
پیروی مى کنم ؟ اى دختر! هـر کـه خـوراک و پوشاک او در دنیا نیکوتر است
ایستادن او در قیامت نزد حق تعالى بیشتر اسـت، اى دخـتـر! در حـلال دنـیا
حساب است و در حرام دنیا عذاب. پس گوشه ای از زهد حضرت رسـول را یادآوری
کرد و فرمود: به خدا سوگند افـطـار نمی کنم تا از این دو خورش، یکى را
بردارى؛ پس من کاسه شیر را برداشتم و آن حضرت اندکى از نان جو با نمک تناول
فرمود و حمد و ثناى الهى به جا آورد و برخاست و دوباره بـه نـمـاز
ایـسـتـاد. دیگر تا صبح مـشـغـول رکـوع و سـجـود بـود و تـضـرّع و
ابـتـهـال بـه درگاه خالق متعال مى نمود.


گاهی هم ازخانه بیرون میرفت و داخل مى شد، به آسمان نگاه مى کرد و مى گفت :
اَللّهُمَّ بارکْ لى فی الْمَوْتِ؛ خداوندا مرگ را براى من مبارک گردان، و بسیار مى گفت :
 اِنّاللّهِ وَاِنّا اِلَیْهِ الراجـِعـُونَ و نیز لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلا
بِاللّهِ العَلِىِّ الْعَظیمِ
را تکرار مى کرد و صلوات مى فرستاد و استغفار
مى نمود. گاهی زیر لب زمزمه می کرد: به خدا قسم دروغ نمیگویم
و به من هم
دروغ نگفته اند! ایـن همان شـبـى است کـه مـرا وَعـْده شـهادت داده اند.


زمـانـیکـه فـجـر طـالع شـد و موذن نداى نماز داد، حـضـرت آهنگ مسجد کرد، به
ابراز احساسات مرغابیان که بال مى زدند و فریاد و صیحه مى کـردنـد، با
ملاطفت پاسخ داد. سفارش کرد در رسیدگی به آنان کوتاهی نشود... و آنگاه که
قلّاب کمربندش را گرفت، باخود گفت: اى على! کمر خود را براى مرگ ببند، که
مرگ تو را ملاقات خـواهـد نـمـود...


بالاخره علی وارد مـسـجـد شدودر تاریکى رکعتى چند نماز خواند، آنگاه بر بام مسجد برآمد و
 عاشقانه برای آخرین بار بانگ اذان در داد. با مهربانی همیشگی اش خفتگان را برای دیدار با
خدا بیدارکرد. ابن ملجم نیز در میان آنان بود؛
 در حالی که شمشیر مسموم خود
را در زیر جامه پنهان کرده بود. چـون به او رسید، فرمود: برخیز!...
 قـصدی درخاطر دارى که نزدیک است آسمانها از آن فرو ریزد و زمین چاک شود و
کوهسارها نگون گردد و اگر بخواهم مى توانم خبر دهم که در زیر جامه چه دارى !

علی بـه مـحراب رفت و به نماز ایستاد.. و شد آنچه شد! صدای به خون نشسته آن
حضرت را شنیدند که می گفت:
بِسْمِ اللّهِ وبِاللّهِ وَعَلى مِلَّةِ رَسُولِ
اللّهِ فُزْتُ وَرَبِّ الکَعْبَةِ.
سـوگـنـد بـه خـداى کـعـبه که رستگار
شدم !


در همان لحظه بودکه مردم دیدند زمـیـن به خود می لرزد و
دریـاهـا بـه خروش آمده اند، آسـمـانـهـا دگرگون گـشـت، درهـاى مـسـجـد بـه
هـم خورد و ناله فرشتگان خدا بلند شد،
باد سـیـاهـی وزیـد کـه جـهـان را
تـاریـک کرد و جبرئیل در میان آسمان و زمین چنان فریاد زد که همه شنیدند.


اوخبرمی داد که: به خدا سوگند ارکان هدایت در هم شکست و نـشـانـه هـاى
پـرهـیـزکـارى ازبین رفت، عـروة الوثـقـاى اِلهـى گـسـیـخـتـه شـد؛
چراکه
پـسـرعموی محمّد مصطفى کـشـتـه شـد و على مرتضى شهید شد؛ او را بدبخت ترین
سیه بختان شهید کرد...

 اللهم عجل فی فرج مولانا امام الهادی المهدی بحقک و بحق نبیک و بحق
ولیک مولانا امیرالمومنین
آمین یا رب العالمین 

نوشته شده در سه شنبه 89/6/9ساعت 10:11 صبح توسط علی . فاطمه نظرات ( ) |

بسم رب علی(ع)

انا لله و انا الیــه الراجعون

آقاجون ، مولای کریم شهادت پدر بزرگوارتان را تسلیت میگیم

بررسیِ شرایط و زمینه ها و حوادث پیش از توطئه دلالت دارد که علیرغم نسبت دادن سازماندهی ترور امیرالمؤمنین(ع) به خوارج، سرنخ اصلی توطئه به دربار شام منتهی می شود و خوارج تنها عامل اجرای آن بودند . به ویژه آن که این فاجعه درست هنگامی تحقق می یابد که امام(ع) آماد? بازگشت به صفین بود و توطئه گران و خائنان اطمینان یافته بودند که دیگر با هیچ نیرنگی نمی توانند مانع عزیمت ایشان شوند.

* این جنایت بسیار دقیق برنامه ریزی شده بود. به نظر می رسد این روایت که خوارج تصمیم گرفتند تا به طور همزمان، امیرالمؤمنین(ع) و معاویه و عمروعاص را به قتل برسانند واقعیت نداشته باشد. نرفتن عمروعاص به نماز و فرستادن نایب به جای خود، و زره پوش رفتن معاویه به نماز(بنا بر قولی) و آسیب دیدنِ سطحی وی، مسائلی در خور تأمل هستند.

بنا بر روایت ابوالفرج اصفهانی به نقل از محمدبن الحسین، اشعث بر امیرالمؤمنین(ع) وارد شد و درباره موضوعی با ایشان سخن آغاز کرد و امام(ع) نسبت به او خشونت نشان داد و اشعث ایشان را تهدید به قتل کرد. در روایت دیگری آمده است که اشعث در شب نوزدهم ماه رمضان با ابن ملجم مرادی در مسجد بود. در تاریخ یعقوبی آمده است که ابن ملجم یک ماه نزد اشعث در کوفه بود، و اشعث در شب نوزدهم در مسجد به او گفته بود: «النجاه، ما را به تو نیاز است، نگذار تا سپیده بزند و رسوا شویم». در ارشاد شیخ مفید آمده است که حُجر بن عدی در این هنگام در مسجد بود و غرض ایشان را فهمید و به اشعث گفت: ای اعور ملعون، اراد? قتل علی را داری؟ و سپس به سوی منزل آن حضرت دوید تا ایشان را خبر کند، اما قضا را آن حضرت از راه دیگر رفته بود. پس چون حجر به مسجد برگشت، شنید که مردم می گویند: امیرالمؤمنین کشته شد.



نوشته شده در دوشنبه 89/6/8ساعت 10:0 صبح توسط علی . فاطمه نظرات ( ) |

دعاى روز نوزدهم ماه مبارک رمضان

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهمّ وفّرْ فیهِ حَظّی من بَرَکاتِهِ وسَهّلْ سَبیلی الى خَیْراتِهِ

ولا تَحْرِمْنی قَبولَ حَسَناتِهِ یا هادیاً الى الحَقّ المُبین.

خدایا زیاد بگردان در آن بهره مرا از برکاتش وآسان کن راه مرا به سوى خیرهایش

ومحروم نکن ما را از پذیرفتن نیکىهایش اى راهنماى به سوى حـق آشکار .


نوشته شده در دوشنبه 89/6/8ساعت 9:0 صبح توسط علی . فاطمه نظرات ( ) |

بسم الله الرحمن الرحیم

شب نوزدهم :
اول شبهای قدر است وشب قدر همان شبی است که در تمام سال شبی به خوبی وفضیلت آن نمی رسد وعمل در آن بهتر است از عمل در هزار ماه ودر آن شب تقدیر امور سال می شود وملائکه وروح که اعظم ملائکه است درآن شب باذن پروردگار بزمین نازل می شوند وبخدمت امام زمان علیه الستلام مشرف می شوند وآنچه برای هر کس مقدر شده است بر امام علیه السلام عرض می کنند واعماال شب قدر بر دو نوع است ، یکی آنکه در هر سه شب باید کرد ودیگر آنکه مخصوص است بهر شبی. 

اما اعمالی که در هر سه شب مشترک است وباید انجام داد :

اول : غسل است  ( مقارن غروب آفتاب ، که بهتر است نماز شام را با غسل خواند )
دوم : دو رکعت نماز است که در هر رکعت بعد از حمد هفتمرتبه توحید بخواند وبعد از فراغ  هفتاد مرتبه اَستَغفُرِاللهَ وَاَتوبُ اِلَیهِ ودر روایتی است که از جای خود بر نخیزد تا حقتعالی او وپدر ومادرش را بیامرزد.
سوم : قرآن مجید را بگشاید وبگذارد در مقابل خود وبگوید :  اَللّهُمَّ اِنّی اَسئَلُِکَ بِکِتابِکَ المُنزَلِوَمافیهِاسمُکَالاَکبَرُو،اَسماؤُکَ الحُسنی وَیُخافُ وَ یُرجی اَن تَجعَلَنی مِن عُتَقائِکَ مِنَ النّار پس هر حاجت که دارد بخواند
چهارم : مصحف شریف را بگیرد وبر سر بگذارد وبگوید :

 اَللّهمَّ بِحَقِّ هذاالقُرآنِ وَ بِحَقِّ مَن اَرسَلتَه بِه وَبِحَقِ کُلِّ مومنٍ مَدَحتَه ُ فیهِ وَبِحَقِّکَ عَلَیهِم فلا اَحَدَ اَعرَفُبِ بِحَقِّکَ مِنکَ

ده مرتبه بگوید : بِکَ یا الله
ده مرتبه : بِمُحَمَّدٍ(ص)
ده مرتبه : بِعلیٍّ(ع)
ده مرتبه : بِفاطِمَةَ(س)
ده مرتبه : بِالحَسَنِ(ع)
ده مرتبه :  بِالحُسَین ِ(ع)
ده مرتبه :  بِعلیّ بنِ الحُسین(ع)
ده مرتبه :  بِمُحَمَّدِ بنِ  عَلِیٍّ(ع)
ده مرتبه :  بِجَعفَر بنِ مُحَمَّدٍ(ع)
ده مرتبه :  بِموُسی بنِ جَعفَر ٍ(ع)
ده مرتبه :  بِعلیِّ بنِ عَلیٍّ(ع)
ده مرتبه :  بِعَلِیِّ بنِ  مُحَمَّدٍ(ع)
ده مرتبه :  بِالحَسَنِ بنِ  عَلِیٍّ(ع)
ده مرتبه :  بِالحُجَّةِ(ع)

پس هر حاجتی داری طلب کن .
پنجم : زیارت امام حسین (ع) است؛ که در خبر است که چون شب قدر میشود منادی از آسمان هفتم ندا میکند که  حق تعالی آمرزید هر کسی را که به زیارت قبر امام حسین (ع) آمده .
ششم : احیا داشتن این شبها است که در روایت امده هر کس احیا کند شب قدر را گناهان او آمرزیده شود هر چند به عدد ستارگان آسمان وسنگینی کوهها وکیل دریاها باشد .
هفتم : صد رکعت نماز کند که فضیلت بسیار دارد ، وافضل آنست که در هر رکعت بعد از حمد ده مزتبه توحید بخواند .
هشتم : بخواند :اَللّهُمَّ اِنّی اَمسَیتُ لَکَ عَبدًا داخِرًا لا اَملِکُ لِنَفسی وَ اَعتَرِفُ ....

اما اعمالی که مخصوص هر شب است وباید انجام داد :
شب نوزدهم :
اول : صد مرتبه اَستَغفُرِاللهَ رَبی وَاَتوبُ اِلَیه
دوم : صد مرتبه  اَللّهُمَّ العَن قَتَلَةَ اَمیرَالمومنینَ
سوم : بخواند یا ذَالَّذی کانَ ...
چهارم : بخواند دعای اَللّهَمَّ اجعَل فیما تَقضی وَ....

منبع: www.asheghaneh-110.blogfa.com/post-283.aspx


نوشته شده در یکشنبه 89/6/7ساعت 9:43 صبح توسط علی . فاطمه نظرات ( ) |

دعاى روز هیجدهم ماه مبارک رمضان

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهمّ نَبّهْنی فیهِ لِبَرَکاتِ أسْحارِهِ ونوّرْ فیهِ قلبی بِضِیاءِ أنْوارِهِ

وخُذْ بِکُلّ أعْضائی الى اتّباعِ آثارِهِ بِنورِکَ یا مُنَوّرَ قُلوبِ العارفین.

خدایا آگاهم نما در آن براى برکات سحرهایش وروشن کن در آن دلم را به پرتو انوارش

وبکار به همه اعضایم به پیروى آثارش

به نور خودت اى روشنى بخش دلهاى حق شناسان


نوشته شده در یکشنبه 89/6/7ساعت 9:0 صبح توسط علی . فاطمه نظرات ( ) |


بسم الله الرحمن الرحیم

پاداش خودداری از نگاه نامشروع

یکی از همراهان جناب شیخ گفت:روزی با تاکسی از میدان سپاه پائین می آمدم ،دیدم خانمی بلندالا با چادر و خیلی خوش تیپ ایستاده،صورتم را برگرداندم و پس از استغفار ،او را سوار کردم و به مقصد رساندم.روز بعد خدمت شیخ رسیدم-گویا داستان را از نزدیک مشاهده کرده باشد-گفت: آن خانم بلند بالا که بود که نگاه کردی و صورتت را برگرداندی و استغفار کردی؟خداوند تبارک و تعالی ی قصر برایت در بهشت ذخیره کردی و یک حوری شبیه همان.

آتش مال حرام

شخصی در مجلسی مشغول سحر و جادو بود،فرزند شیخ که در آن مجلس حضور داشت نقل می کند که : من جلوی کار اورا گرفتم،جادوگر هر چه کرد،نتوانستت کاری انجام دهد،سرانجام متوجه شد که من مانع کار او هستم و باالتماس از من خواست که:"نان مرا نبُر" .سپس قالیچه ای گرانبها به من داد.قالیچه را به خانه بردم،هنگامی که پدرم آن را دید فرمود:

این قالیچه را چه کسی به تو داده است که از آن دود و آتش بیرون می آید؟! زود آن را به صاحبش بازگردان.

ازکار افتادن گرامافون

یکی از فرزندان شیخ نقل می کند که :با پدرم به جشن عروسی یکی از بستگان رفتیم،میزبان که متوجه آمدن شیخ شد،از جوان ها خواست گرامافون را خاموش کنند،ما داخل مجلس شدیم،جوان ها آمدند ببینند چه کسی آمده که آنها نباید از گرامافون استفاده کنند.وقتی شیخ را نشان دادند،گفتند:ای بابا به خاطر او ما گرامافون را خاموش کنیم؟! و دوباره رفتند و آن را روشن کردند.

من نصف بستنی را خورده بودم که پدرم به دست من زد که" بلند شو برویم"

من که توجه نداشتم موضوع چیست،گفتم آقا جان من هنوز بستنیم را نخورده ام.پدرم گفت:خیلی خوب بلند شو.شنیدم همین که ما از در خارج شدیم گرامافون سوخت،یکی دیگر آوردند آن هم سوخت.این واقعه موجب شد که میزبان به صف ارادتمندان شیخ بپیوندد.


نوشته شده در شنبه 89/6/6ساعت 12:0 عصر توسط علی . فاطمه نظرات ( ) |

دعاى روز هفدهم ماه مبارک رمضان

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهمّ اهْدِنی فیهِ لِصالِحِ الأعْمالِ واقْـضِ لی فیهِ الحَوائِجَ والآمالِ یا من لا یَحْتاجُ الى التّفْسیر والسؤالِ

یا عالِماً بما فی صُدورِ العالَمین صَلّ على محمّدٍ وآلهِ الطّاهِرین.

خدایا راهنمائیم کن در آن به کارهاى شایسته واعمال نیک وبرآور برایم حاجتها وآرزوهایم اى که نیازى به سویت تفسیر وسؤال ندارد

اى داناى به آنچه در سینه هاى جهانیان است درود فرست بر محمد وآل او پاکیزگان.


نوشته شده در شنبه 89/6/6ساعت 9:0 صبح توسط علی . فاطمه نظرات ( ) |

دعاى روز شانزدهم ماه مبارک رمضان

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهمّ وَفّقْنی فیهِ لِموافَقَةِ الأبْرارِ وجَنّبْنی فیهِ مُرافَقَةِ الأشْرارِ

وأوِنی فیهِ بِرَحْمَتِکَ الى دارِ القَرارِبالهِیّتَکِ یا إلَهَ العالَمین.

خدایا توفیقم ده در آن به سازش کردن نیکان ودورم دار در آن از رفاقت بدان

وجایم ده در آن با مهرت به سوى خانه آرامش به خدایى خودت اى معبـود جهانیان.


نوشته شده در جمعه 89/6/5ساعت 10:0 صبح توسط علی . فاطمه نظرات ( ) |

<   <<   11   12   13   14   15      >

Design By : Pichak