بسم الله الرحمن الرحیم اللهم عجل لولیک الفرج والعافیة والنصر... و امّا چرا جانشینی، شایسته ی علی(ع) بود؟ برای جانشینی علی(ع) هزاران دلیل موجود است که ما فقط به چند مورد از آن اشاره می کنیم. الف- عشیره اقربین: بسیاری برای اثبات حقّانیت علی(ع) فقط به ماجرای غدیر و چند آیه بسنده می کنند. در حالیکه این موضوع درست است، امّا کامل نیست. زیرا در ماجرای عشیره اقربین که در همان آغاز رسالت اتفاق افتاد، رسول الله(ص) اعلام نمود که علی جانشین و وصی و وزیر من خواهد بود. در حالیکه در آن زمان علی(ع) فقط نه سال داشت. این نشاندهنده ی آن است که این رسالت فقط با پیامبر به اتمام نخواهد رسید و پیامبر نیز جانشینی خواهد داشت که اولاً تربیت یافته خود اوست و ثانیاً کسی است که می تواند بعد از ایشان که امّت مسلمان را رهبری کند. و باز هم نشاندهنده ی آن است که نام علی، با آغاز و پایان رسالت عجین است. ب-- آیه 55 سوره مائده: در این آیه بیان شده است: «انما ولیکم الله و رسوله والذینء امنوا الذین یقیمون الصلاه و یؤتون الزکوه و هم راکعون» یعنی: همانا سرپرست و صاحب اختیار شما خدا و پیامبرش و کسانی هستند که ایمان آورده اند و نماز به پا می دارند و زکات می دهنـد در حالیکه به رکوع می روند. ماجرای این آیه ـ شأن نزول آن ـ به این قرار است: روزی عده ای از یهودیان تازه مسلمان شده خدمت رسول الله رسیدند و از ایشان سؤال نمودند: «یا رسول الله! حضرت موسی برای بعد از خود جانشینی تعیین نمود که در زمان حیاتش نیز وزیر و وصی وی بود، آیا شما چنین کسی را در نظر گرفته اید؟» که ناگهان این آیه نازل شد و حضرت آن را برای این تازه مسلمانان تلاوت فرمودند. دوباره سؤال نمودند که این شخص کیست؟ که رسول خدا فرمان به عزیمت آنان به سوی مسجد را صادر فرمودند. پس اینان برخاستند و به سوی مسجد رهسپار شدند که در این هنگام پیرمرد گدائی را دیدند که از مسجد در حال خروج است. از او پرسیدند که آیا در مسجد کسی هست؟ پیرمرد گفت: «آری! جوانی در مسجد در حال خواندن نماز است.» از او پرسیدند: «آیا به تو چیزی داد؟» پیرمرد دستان خود را باز نمود و انگشتری را نشان آنان داد که از جوانی که در حال به پاداشتن نماز بود گرفته بود و گفت: «این جوان در حین رکوع این انگشتر را به من هدیه داد.» پس آنان وارد مسجد شدند و دیدند که آن جوان علی بن ابیطالب است که در حال نماز است و به غیر از او هیچ کسی در حال خواندن نماز نیست. اهل تسنن در حالی این ماجرا را رد می کنند و اظهار می نمایند که به هیچ عنوان این موضوع سندیّت ندارد که این ماجرا در کتب صحاح ستّه نیز آمده است. کتب صحاح ستّه عبارت است از شش کتاب معتبر اهل تسنن، که آنان فتاوای خود را از آن برداشت و صادر می کنند. صحیح ترمزی و صحیح بخاری به وضوح به آن اشاره کرده اند و این ماجرا را از زبان عایشه بنت ابوبکر همسر رسول خدا، ابوبکر بن ابی قحافه خلیفه اول و نیز ابن عباس و جمع کثیری از حاضران در آن زمان نقل کرده اند. رد این مسئله از سوی اهل تسنن یعنی رد کتب صحاح ستّه و رد این کتب یعنی رد اهل تسنن توسط خود اهل تسنن. زیرا اگر در نظر بگیریم که این ماجرا تحریف شده است و واقعیت ندارد، نشان از آن دارد که این کتب به راحتی قابل تحریف است و مکتبی که اعتقادات آن به این راحتی می تواند دستخوش تحریف قرار گیرد، شایستگی بزرگی و سرپرستی و راهنمایی را ندارد. ضمن آنکه این ماجرا در کتب تاریخی که خود اهل تسنن به نوشتن آن همّت گمارده اند همچون تاریخ طبری و تاریخ بیهقی به وضوح دیده می شود. ج- ماجرای غدیر خم: غدیر خم از مهمترین وقایع تاریخ اسلام، در زمان حیات پربرکت حضرت رسول اکرم(ص) است. حضرت در حجه الوداع و در حین بازگشت از مکّه مکرمه آیه سوم از سوره مائده را مشاهده می نمایند که از سوی خداوند متعال نازل گردید. بنابراین دستور به ماندن تمامی حجاج می دهند. عده ای که پیش رفته بودند، بازگشتند و حضرت منتظر ماندند که حجاجی که هنوز نرسیده اند، خود را به ایشان برسانند. به نوشته ی موّرخین حدود ???هزار نفر بودند که در مکان غدیر خم جمع گردیدند. ایشان پس از حمد و ستایش خداوند و سخنرانی و سؤال و جوابهای متعدد که نشان از بیان سخنی با اهمّیّت برایشان بود، جمله ای را بیان فرمودند که برای مسلمین بسیار با اهمّیّت بود. «من کنت مولاه فهذا علی مولاه». پس از بیان این جمله ابوبکر و عمر به عنوان اولین کسانی بودند که به علی(ع) تبریک گفتند. پس از رحلت حضرت و اتفاق شورای سقیفه و پس از گذشت سالها از این ماجرا اهل تسنن، کلمه ی ولی را به معنای دوست گرفتند و اهل تشیع آن را به معنای سرپرستی؛ و این سرآغاز مشکلاتی بود که ابوبکر و عمر از آن شورای کذایی بین مسلمانان رواج دادند. امّا براستی کدام معنا در این جمله درست است؟ در حقیقت هر دو معنا درست است و هر دو معنا نیز به معنای سرپرست بازخواهد گشت. اگر معنای «ولی» را در این جمله بطور مستقیم به معنی سرپرست بگیریم، تکلیف آن مشخص است؛ امّا اگر معنای آن را «دوست» بگیریم، باید تفسیری در این مورد انجام دهیم که قابل تأمل و تفکر است. اگر کلمه «ولی» به معنای دوست باشد، چون این کلمه منقلب شده است و به مولا تبدیل گردیده، دیگر نمی تواند معنای دوست را داشته باشد و معنای «دوستدار» را به خود می گیرد. پس این جمله بدین گونه معنا می گردد: «هر که من دوستدار او هستم، از این پس علی دوستدار اوست.» امّا در این میان سؤالی پیش می آید. چرا رسول خدا فرموده اند که تا امروز هر کسی را که من دوست داشته ام، از این به بعد علی او را دوست خواهد داشت؟ زیرا پیامبر اسلام رحمه للعالمین است. بنابراین، این رحمت الهی که برای دو جهان است، مردم را راهنمایی و ارشاد و رهبری می نماید و نیاز است که کسی بعد از او باشد که همچون او مردم را راهنمایی و ارشاد و رهبری نماید تا مردم به سعادت و خوشبختی برسند و در این میان چه کسی بهتر از علی بن ابیطالب که در دامان رسول الله(ص) تربیت یافته است؟ او بهترین کسی است که تمام آموخته های خود را که از پیامبری مهربان و مردم دوست فرا گرفته و می تواند در اختیار مردم قرار دهد و آنان را رهبری کند. پس باز هم «مولا» معنای خود را بعنوان سرپرست خواهد گرفت. البته ناگفته نماند که کلمه «ولی» را می توان از نظر آیات قرآنی نیز ثابت کرد که به معنای سرپرست است. توجه بفرمایید: «انما ولیکم الله و رسوله .....» همان آیه 55 سوره مائده که در آن اشاره شده است «همانا ولی شما خدا و رسول او هستند.....» اگر در اینجا معنای «ولی» دوست باشد، معنای آیه به هم خواهد خورد. زیرا باید معنا کنیم که «همانا دوست شما خدا و رسول او هستند......» مشاهده می فرمایید که معنای آیه تمام قدرت الهی را زیر سؤال می برد. زیرا خداوند و پیامبرش بر مردم ارجحیّت دارند، ولی یک دوست نمی تواند بر دوست یا دوستان خود ارجحیّت داشته باشد مگر اینکه شاخصه ای خاص به دنبال داشته باشد که در آن صورت باز هم برتر خواهد شد و از باب دوستی خارج. بنابراین نتیجه می گیریم که هرگاه کلمه ولی در قرآن و یا سخنان رسول الله(ص) بیان می شود به معنای سرپرست خواهد بود تا نشان دهد که خدا و پیامبرش و جانشینان پیامبر بر مردم عامّه ارجحیّت دارند. منبع : وبلاگ چهارده کهکشان
Design By : Pichak |