بسم الله الرحمن الرحیم اللهمّ اجْعَلْنی فیهِ من المُسْتَغْفرینَ واجْعَلْنی فیهِ من عِبادَکَ الصّالحینَ القانِتین واجْعَلْنی فیهِ من اوْلیائِکَ المُقَرّبینَ بِرَأفَتِکَ یا ارْحَمَ الرّاحِمین. خدایا قرار بده در این روز از آمرزش جویان وقرار بده مرا در این روز از بندگان شایسته وفرمانبردارت وقرار بده مرا در این روز ازدوستان نزدیکت به مهربانى خودت اى مهربان ترین مهربانان. دعاى روز چهارم ماه مبارک رمضان بسم الله الرحمن الرحیم اللهمّ قوّنی فیهِ على إقامَةِ أمْرِکَ واذِقْنی فیهِ حَلاوَةَ ذِکْرِکَ وأوْزِعْنی فیهِ لأداءِ شُکْرَکَ بِکَرَمِکَ واحْفَظنی فیهِ بِحِفظْکَ وسِتْرِکَ یـا أبْصَرَ النّاظرین. خدایا نیرومندم نما در آن روز به پا داشتن دستور فرمانت وبچشان در آن شیرینى یادت را ومهیا کن مرا در آنروز راى انجام سپاس گذاریت به کـرم خودت نگهدار مرا در این روز به نگاه داریت وپرده پوشى خودت اى بیناترین بینایان. بسم الله الرحمن الرحیم اللهمّ واجْعَل لی نصیباً مِنْ کلّ خَیْرٍ تُنَزّلُ فیهِ بِجودِکَ یا خدایا روزى کن مرا در آنروز هوش وخودآگاهى را وقرار بده مرا بهره وفایده از هر بسم الله الرحمن الرحیم اللهمّ فیهِ لقراءةِ آیاتِکَ برحْمَتِکَ یا أرْحَمَ الرّاحِمین. خدایا وتوفیق ده مرا در آن براى خواندن آیات قرآن به رحمت خودت اى بسم الله الرحمن الرحیم اللهمَ اجْعلْ صِیامی فـیه صِیـام الصّائِمینَ وقیامی فیهِ قیامَ القائِمینَ ونَبّهْنی فیهِ عن نَومَةِ الغافِلینَ وهَبْ لی جُرمی فیهِ یا الهَ العالَمینَ واعْفُ عنّی یا عافیاً عنِ المجْرمینَ. خدایا قرار بده روزه مرا در آن روزه داران واقعى وقیام وعبادتم در آن قیام شب زنده داران وبیدارم نما در آن از خواب بى خبران وببخش به من جنایتم را در این روز اى معبود جهانیان ودر گذر از من اى بخشنده جنایات کاران. بسم الله الرحمن الرحیم
بدرستى که حقّ تعالى در این ماه آزاد مى گرداند بندهاى بسیار از آتش جهنّم براى حرمت ماه مبارک رمضان و شیخ از حارث بن مُغَیْرَه نَضْرى روایت کرده که حضرت صادق (علیه السلام) مى خواند در شب آخر شعبان و شب اوّل ماه رمضان : اَللّهُمَّ اِنَّ هذَا الشَّهْرَ الْمُبارَکَ الَّذى اُنْزِلَ فیهِ الْقُرآنُ خدایا این ماه مبارکى که قرآن در آن نازل گشته آن قرآنى که وَ جُعِلَ هُدىً لِلنّاسِ وَ بَیِّناتٍ مِنَ الْهُدى وَالْفُرْقانِ قَدْ حَضَرَ فَسَلِّمْنا راهنماى مردم گردیده و نشانه هاى روشنى از راهبرى و جدا کردن میان حق و باطل است فرا رسیده پس ما را در این ماه فیهِ وَ سَلِّمْهُ لَنا وَ تَسَلَّمْهُ مِنّا فى یُسْرٍ مِنْکَ وَ عافِیَهٍ یا مَنْ اَخَذَ الْقَلیلَ سالم بدار و آن را در حال آسانى و تندرستى از ما بگیر اى که بگیرد اندک را وَ شَکَرَ الْکَثیرَ اِقْبَلْ مِنِّى الْیَسیرَ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ اَنْ تَجْعَلَ لى اِلى و بسیار قدردانى کند، این طاعت اندک را از من بپذیر خدایا از تو خواهم که براى من بسوى هر کُلِّ خَیْرٍ سَبیلاً وَ مِنْ کُلِّ ما لا تُحِبُّ مانِعاً یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ یا مَنْ کار خیرى راهى و از هر چه دوست ندارى سر را هم مانعى قرار دهى اى مهربانترین مهربانان اى که عَفا عَنّى وَ عَمّا خَلَوْتُ بِهِ مِنَ السَّیِّئاتِ یا مَنْ لَمْ یُؤاخِذْنى گذشتى از من و از آن کارهاى زشتى که در پنهانى کردم اى که مرا به سبب دست زدن بِارْتِکابِ الْمَعاصى عَفْوَکَ عَفْوَکَ عَفْوَکَ یاکَریمُ اِلهى به گناهان نگیرى گذشت ، گذشت ، گذشت تو را خواهانم اى بزرگوار خدایا وَ عَظْتَنى فَلَمْ اَتَّعِظْ وَ زَجَرْتَنى عَنْ مَحارِمِکَ فلَمْ اَنْزَجِرْ فَما عُذْرى مرا پند دادى ولى من پند نگرفتم و از کارهاى حرام خود بازم داشتى ولى من بازنایستادم پس چه عذرى فَاعْفُ عَنّى یا کَریمُ عَفْوَکَ عَفْوَکَ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ الرّاحَهَ عِنْدَ به درگاهت دارم اى کریم از من گذشت کن که عفوت و گذشتت را خواهانم خدایا از تو درخواست دارم آسودگى هنگام الْمَوْتِ وَالْعَفْوَ عِنْدَ الْحِسابِ عَظُمَ الذَّنْبُ مِنْ عَبدِکَ فَلْیَحْسُنِ مرگ و گذشت در وقت حساب را بزرگ است گناه از بنده ات پس باید گذشت التَّجاوُزُ مِنْ عِنْدِکَ یااَهْلَ التَّقْوى وَ یا اَهْلَ الْمَغْفِرَهِ عَفْوَکَ عَفْوَکَ از جانب تو نیز نیکو باشد اى شایسته پرهیزگارى و اى شایسته آمرزش عفوت و گذشتت را خواهانم اَللّهُمَّ اِنّى عَبْدُکَ بْنُ عَبْدِکَ بْنُ اَمَتِکَ ضَعیْفٌ فَقیرٌ اِلى رَحْمَتِکَ خدایا من بنده و فرزند بنده و فرزند کنیز تواءم ناتوان و نیازمند مهر تو هستم وَ اَنْتَ مُنْزِلُ الْغِنى والْبَرَکَهِ عَلَى الْعِبادِ قاهِرٌ مُقْتَدِرٌ اَحْصَیْتَ و تویى که دارایى و برکت بر بندگانت فرو فرستى و تو چیره و توانایى کارهاى بندگانت را اَعمالَهُمْ وَ قَسَمْتَ اَرْزاقَهُمْ وَ جَعَلْتَهُمْ مُخْتَلِفَهً اَلْسِنَتُهُمْ وَ اَلْوانُهُمْ شماره دارى و روزیشان را قسمت کرده و زبانها و رنگهاشان را متفاوت کردى خَلْقاً مِنْ بَعْدِ خَلْقٍ وَ لا یَعْلَمُ الْعِبادُ عِلْمَکَ وَ لا یَقْدِرُ الْعِبادُ قَدْرَکَ آفرینشى پس از آفرینش دیگر و بندگانت دانش تو را ندارند و قدر تو را ندانند وَکُلُّنا فَقیرٌ اِلى رَحْمَتِکَ فَلا تَصْرِفْ عَنّى وَجْهَکَ وَاجْعَلْنى مِنْ و همه ما نیازمند رحمتت هستیم پس اى خدا رو از من مگردان و مرا در کردار صالِحى خَلْقِکَ فِى الْعَمَلِ وَالاْمَلِ وَالْقَضاَّءِ وَالْقَدَرِ اَللّهُمَّ اَبْقِنى و آرزو و امور مربوط به قضا و قدر از شایستگان خلق خویش قرارم ده خدایا زنده ام بدار خَیْرَ الْبَقاَّءِ وَ اَفْنِنى خَیْرَ الْفَناَّءِ عَلى مُوالاهِ اَوْلِیاَّئِکَ وَ مُعاداهِ اَعْداَّئِکَ به بهترین وضع زندگى و بمیرانم به بهترین مردن (یعنى ) با دوستى دوستانت و دشمنى با دشمنانت وَ الرَّغْبَهِ اِلَیْکَ وَ الرَّهْبَهِ مِنْکَ وَالْخُشُوعِ وَالْوَفاءِ وَالتَّسْلیمِ لَکَ و رغبت به درگاهت و ترس و خشوع از تو و وفادارى و تسلیم بودن در برابرت وَالتَّصْدیقِ بِکِتابِکَ وَاتِّباعِ سُنَّهِ رَسُولِکَ اَللّهُمَّ ما کانَ فى قَلْبى و تصدیق کردن کتاب تو (قرآن ) و پیروى از روش پیغمبرت خدایا آنچه در دل دارم مِنْ شَکٍّ اَوْ رَیْبَهٍ اَوْ جُحُودٍ اَوْ قُنُوطٍ اَوْ فَرَحٍ اَوْ بَذَخٍ اَوْ بَطَرٍ اَوْ از شک و تردید یا انکار یا ناامیدى یا خوشى یا گردن فرازى یا اسراف در خوشگذرانى یا خُیَلاَّءَ اَوْ رِیاَّءٍ اَوْ سُمْعَهٍ اَوْ شِقاقٍ اَوْ نِفاقٍ اَوْ کُفْرٍ اَوْ فُسُوقٍ اَوْ خودبینى یا خودنمایى یا شهرت جویى یا ایجاد دو دستگى یا دورویى یا کفر یا فسق یا عِصْیانٍ اَوْ عَظَمَهٍ اَوْ شَىءٍ لا تُحِبُّ فَاَسْئَلُکَ یا رَبِّ اَنْ تُبَدِّلَنى گناه یا بزرگ طلبى یا چیزهاى دیگرى که تو دوست ندارى پس اى پروردگارا از تو خواهم که آنرا تبدیل کنى مَکانَهُ ایماناً بِوَعْدِکَ وَ وَفآءً بِعَهْدِکَ وَ رِضاً بِقَضاَّئِکَ وَ زُهْداً فِى به ایمان به وعده ات و وفادارى به پیمانت و خوشنودى به قضاء و قَدرت و پارسایى در الدُّنْیا وَ رَغْبَهً فیما عِنْدَکَ وَ اَثَرَهً وَ طُمَاْنینَهً وَ تَوْبَهً نَصُوحاً اَسْئَلُکَ دنیا و اشتیاق بدانچه نزد تو است و فضیلتى و آرامشى و توبه خالص ، این را از تو خواهم ذلِکَ یا رَبَّ الْعالَمینَ اِلهى اَنْتَ مِنْ حِلْمِکَ تُعْصى وَ مِنْ کَرَمِکَ اى پروردگار جهانیان خدایا تو را بخاطر بردباریت نافرمانى کنند و به طمع جود و کرمت وَ جُودِکَ تُطاعُ فَکَانَّکَ لَمْ تُعْصَ وَ اَنَا وَ مَنْ لَمْ یَعْصِکَ سُکّانُ اَرْضِکَ اطاعت کنند پس گویا نافرمانیت نکرده اند و من با کسانى که نافرمانیت نکردند همه ساکنان زمین توئیم فَکُنْ عَلَیْنا بِالْفَضْلِ جَواداً وَ بِالْخَیْرِ عَوّاداً یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ وَ صَلَّى تو بر ما به فضل خویش بخشنده باش و به نیکویى بازگردنده اى مهربانترین مهربانان و درود اللّهُ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِهِ صَلوهً داَّئِمَهً لا تُحْصى وَ لا تُعَدُّ وَ لا یَقْدِرُ خدا بر محمد و آل او درودى همیشگى که به شماره و عدد درنیاید و اندازه اش قَدْرَها غَیْرُکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ نتواند جز تو اى مهربانترین مهربانان برگرفته از سایت :مؤسسه جهانی سبطین علیهماالسلام بسم الله الرحمن الرحیم سلام بر همه به خدای مهربونمون، به امام عصر(عج) و... ، و به ماهی که با هزاران ناز و نعمت در راهه... خدا جون شکرت که باز هم زنده ایم و می تونیم یه ماه رمضان دیگه رو ببینیم. بوی رمضان میاد حس میکنید؟ چقدر خوبه ماه رمضان افطارت و سر سفره کریمان بنشینی خدایا روزیمون بفرمایید. مثلاً توی مدینه و سر سفره پیامبر رحمتٌ للعالمین(ص)
یا مثلاً سر سفره احسان آقا علی ابن موسی الرضا(ع) از همه التماس دعای خیر... بسم الله الرحمن الرحیم سلام آقا... هر چند که بیمار تو هستیم همه دیوانه ی دیدار تو هستیم همه بین خودمان بماند آقا عمری است انگار طلب کار تو هستیم همه ***** هم چاه سر راه تو باید بکنیم هم اینکه از انتظار تو دم بزنیم این نامه چندم است که می خوانی داریم رکورد کوفه را می شکنیم بسم رب المهدی(عج) اللهم عجل لولیک الفرج والعافیة والنصر... السلام علیک یا حجة ابن الحسن العسگری السلام علیک یا بقیة الله فی ارضه السلام علیک یا مهدی (ع) حکیمه خاتون مى گوید: هرگاه خدمت امام عسکرى (ع)مى رسیدم، براى او دعا مى کردم که خداوند فرزندى به او عطاکند تا آنکه غروب روز پنج شنبه چهاردهم ماه شعبان سال 255. هـ ق نزد امام عسکرى (ع)رفتم و طبق روال گذشته دعا کردم که خدا به تو فرزندى عطا کند. وقتى شب فرا رسید، به کنیزم گفتم جامه ام را بیاور تا به منزل بازگردیم، امام عسکرى (ع)فرمودند: عمه جان، امشب نزد ما بمان، زیرا در این شب فرزند مبارکى متولد مى شود که زمین مرده را حیات بخشیده زنده مى کند. عرض کردم: این فرزند با برکت ازکدام کدبانو متولد خواهد شد فرمود: از نرجس و فقط از او متولد مى شود. حکیمه مى گوید: من به نزدیک نرجس رفتم وبه دقت به او نگریستم، ولى هیچ اثرى از حمل و داشتن فرزند در او مشاهده نکردم. نزد امام رفتم و ماجرا را به اطلاع امام رساندم. امام لبخندى زدند و فرمودند: عمه جان هنگام سپیده دمِ صبح اثر باردارى او ظاهر مى شود، زیرا نرجس مانند مادر موسى است که نشانى از فرزند داشتن در او دیده نمى شد و تا هنگام تولد موسى هیچ کسى از ولادتش خبر نداشت. فرعون ستمگرکه مى دانست اگر حضرت موسى متولد شود، با او مبارزه مى کند و تخت و تاجش را نابود مى سازد، با تمام نیرو مى کوشید تا از ولادت موسى (ع)جلوگیرى کند، لذا دستور داد تا زنان را از مردان جدا کنند اما وقتى خدا بخواهد موسى به دنیا بیاید، تلاش صدها فرعون هم بى نتیجه خواهد بود. قبل از تولد حضرت موسى (ع)کسى باور نمى کردکه مادرش باردار است، نرجس نیز همچون مادر موسى تا آخرین لحظات ولادت امام زمان (ع)نشانى از باردارى در خود نداشت، زیرا آینده نرجس بسیار حساس و پر اهمیت بود. جاسوس ها همه جا راکنترل مى کردند وکار آگاهان حکومت هر حرکت مشکوکى را زیر نظر داشته و به شدت مراقب بودند که اگر فرزندى از امام یازدهم متولد شود، نابود مى کنند. حکیمه مى گوید: شب از نیمه گذشته بود،هنوز نشانه اى از فرزند داشتن در نرجس دیده نمى شد. من زودتر از شب هاى قبل به نماز شب مشغول شدم. نرجس خاتون نیز از خواب پریده و از اطاق بیرون رفت، وضوگرفت و مشغول نماز شب شد. او آخرین رکعت نمازش را مى خواند که من از اطاق بیرون رفتم و به آسمان نگاه کردم، دیدم که طلوع فجر است، اما هنوز اثرى از فرزند نیست. همین که در دلم نسبت به وعده امام عسکرى (ع)تردید پیدا شد، ناگهان امام صدا زد: عمه جان شک نداشته باش. آن چه گفته ام آشکار مى شود و به خواست خدا خواهى دید. در حالى که من از این تردید شرمنده بودم به طرف اطاق برگشتم. دیدم نرجس خاتون نمازش را تمام کرده و با حالتى غیر عادى و شتابزده بیرون مى آید. به او گفتم پدر و مادرم به فدایت آیا چیزى احساس مى کنى؟ گفت: بله. عمه جان چیزى را شدیدا در خود یافتم. گفتم به خواست خدا جاى نگرانى نیست، سپس او را به درون اطاق بردم. هنگام طلوع فجر صادق، درد زایمان نرجس شروع شد. از درون خانه، امام عسکرى صدا زد: عمه جان سوره قدر را بر او بخوان حکیمه مى گوید: مشغول خواندن سوره قدر شدم، در این هنگام طفل داخل رحم نرجس نیز همانگونه که من مى خواندم، مى خواند. در حال تعجب بودم که امام با صداى بلند فرمود: عمه از امر خدا تعجب مکن که خداوند زبان ما را درکودکى به حکمت بازکرده و در بزرگى حجت خود در زمین قرار مى دهد . هنوزکلام امام تمام نشده بود که نرجس خاتون از نظرم ناپدید شده و گویا بین من و او پرده اى کشیده شد که دیگر او را ندیدم. وحشت زده و نگران، فریادکنان به طرف اطاق امام عسکرى (ع) دویدم .در این لحظه امام فرمود: عمه برگرد، که او را در جاى خود خواهى دید. با تعجب برگشتم. وقتى وارد اطاق شدم، دیدم نورى از نرجس مى درخشدکه چشم ها را خیره مى کند، سپس دیدم نوزاد، طیب و طاهر، ناف بریده و ختنه کرده در حالى که در بازوى راستش نوشته است: جاءَ الحق و زهق الباطل ان الباطل کان زهوقا مواضع سجده را به زمین گذاشته، انگشتان سبابه را به طرف آسمان بالاگرفته و مى گوید:اَشهَدُ أن لا اِلهَ الا الله وحده لا شریک له و ان جدی رسول الله (ص) شهادت مى دهم که معبودى جز خداى یگانه نیست و بى همتا است و شریکى ندارد، جدم محمد(ص) فرستاده خدا و پدرم على امیرمؤمنان است. سپس نام یکایک ائمه را برشمرد تا به نام مبارک خود رسید، آنگاه به درگاه الهى عرضه داشت: اللهم انجز لى وعدى واتمِم لى امرى و ثبت و طاتی واملا الارض بی عدلا وقسطا پرورگارا آن چه را به من وعده دادى برآورده ساز وکارم را به اتمام رسان. مخالفانم را نابود و مغلوب کرده، مرا بر دشمنانم پیروز فرما و زمین را به وسیله من سرشار از انصاف و عدالت گردان همچنان فرق تماشاى مناجات دلنشین و کلمات معجزه آساى این نوزاد بودم که ناگهان صداى امام عسکرى بلند شدکه عمه جان، آن فرزند را در آغوش بگیر و به نزد من آر. من جلو رفتم، آن نوزاد را بغل کرده به طرف امام عسکرى بردم. وقتى بچه در مقابل پدر قرارگرفت، هنوز روى دست من بود که بر پدرش سلام کرد . آنگاه حضرت فرزندش را از من گرفت و زبانش را در دهان آن طفل نهاد و کودک از زبان علم و عصمتِ آن حضرت دانش و معرفت و اسرار امامت نوشید. بعد به من فرمود: این کودک را بگیر و به مادرش بسپار تا او را شیر دهد. وقتى نرجس به او شیر داد، بار دیگر فرزندم را نزد من بیاور. من نوزاد را به مادرش برگرداندم و پس از نوشیدن شیر دو مرتبه نزد حضرت آوردم. حضرت این بار نیز زبان به کام فرزندش فرو برد، سپس فرمود: اى فرزندم بخوان ! طفل شروع به خواندن کرد، از صحف آدم و زبور داود تا تورات و انجیل را به زبان عبرانى و سریانىِ خواند، سپس این آیه را تلاوت کرد: و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم الوارثین ونمکن لهم فی الارض و نری فرعون آنگاه بر پیامبر اکرم (ص)وامیرالمؤمنین (ع) و همه ائمه تا پدرش درود فرستاد. برجمال دلربای مهدی(عج) صلوات... منبع:دعاى روز پنجم ماه مبارک رمضان
دعاى روز سوم ماه مبارک رمضان
ارْزُقنی فیهِ الذّهْنَ والتّنَبیهَ وباعِدْنی فیهِ من السّفاهة
والتّمْویهِ
أجْوَدَ الأجْوَدینَ.
ودور بدار در آن روز از نادانى وگمراهى
چیزى که فرود آوردى در آن به بخشش خودت اى بخشنده ترین بخشندگان.
دعاى روز دوم ماه مبارک رمضان
قَرّبْنی فیهِ الى مَرْضاتِکَ وجَنّبْنی فیهِ من سَخَطِکَ ونَقماتِکَ
ووفّقْنی
نزدیک کن مرا در این ماه به سوى خوشنودیت وبرکنارم دار در آن از خشم
وانتقامت
مهربانترین مهربانان.
دعاى روز اول ماه مبارک رمضان
على (علیه السلام ) بى عیب و نقص
سلفى از عبدالله بن احمد بن حنبل نقل مى کند که از پدرم (احمد) درباره على و معاویه پرسیدم ؟ پدرم گفت : على دشمنان زیادى داشت .
دشمنانش هر چه جست و جو کردند، بلکه عیبى براى او پیدا کنند، نتوانستند کم ترین عیبى در او ببینند. لذا مردى را که با او جنگید، (معاویه )
تعریف کردند و این حیله اى بود که به راه انداختند .
O احمد بن حنبل
على (علیه السلام ) مراد همه
چه بگویم درباره مردى که پادشاهان فرنگ و روم تصویر او را در عبادتگاه هاى خویش مى آویزند، در حالى که شمشیر حمایل کرده و آستین بالا زده است
و پادشاهان ترک و دیلم تصویرش را بر شمشیرهاى خود مى کشند، همان گونه که بر شمشیر عضدالدوله دیلمى و پدرش رکن الدوله ،
تصویر امام منقوش بود و نیز بر شمشیر آلب ارسلان و فرزندش ملک شاه چنین بود. گویى با این کار تفاءل به پیروزى مى زدند.
O ابن ابى الحدید معتزلى
معجزه پیامبر
على (علیه السلام ) از معجرات پیامبر صلى الله علیه و آله بود مانند معجزه عصا براى موسى و زنده کردن مردگان براى عیسى (علیه السلام )
O ابن ابى الحدید معتزلى
فداى خاک پاى على (علیه السلام )
انا و جمیع من فوق التراب فداء تراب نعل ابى تراب
(( جان من و همه مردم روى زمین فداى غبار کفش على باد )) .
O صاحب بن عباد
ذکر على (علیه السلام ) عبادت است
سخن گفتن درباره امام على (علیه السلام ) از نظر قرب معنوى کمتر از ایستادن در محراب عبادت نیست.
O دکتر طه حسین مصرى
سیاست على (علیه السلام )
آنان که گفته اند: على با سیاست آشنا نبود مى خواهند على ، معاویه پسر ابى سفیان باشد، ولى على جز این نمى خواهد که پسر ابوطالب باشد .
این از گفته هاى معاویه است که : هر که را همفکر خود ندیدى بکش ، و هر که سر به زیر طاعت ما ندارد مالش را تاراج کن....
O جرج جرداق مسیحى
علت گریز یاران
یاران على (علیه السلام ) به دو جهت او را ترک کردند: ترس از حساب یا نومیدى از عطا و همان وقت به معاویه پیوستند
که نه از حسابش بیم داشتند و نه از عطایش نومید بودند: زیرا بیت المال مسلیمن در واقع بیت المال معاویه بود .
یاعلی (ع) دستم بگیر...
Design By : Pichak |